تبیان، دستیار زندگی
طلاب واقعی که مطلوب خلق و محبوب خالقند، آنانند که در مدرسه دین، ابجد یقین می‌خوانند و در مدرس عترت، الفبای عزت می‌آموزند و در مکتب قرآن، مشق عرفان می‌نویسند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

الفبای طلبگی

طلاب واقعی که مطلوب خلق و محبوب خالقند، آنانند که در مدرسه دین، ابجد یقین می‌خوانند و در مدرس عترت، الفبای عزت می‌آموزند و در مکتب قرآن، مشق عرفان می‌نویسند.

هرکه "الفبای طلبگی" را نداند، دچار "جهل مرکب" می‌شود.

و هرکه با زیر و زبر "آیات علم" و "سوره‌های معرفت" بیگانه باشد، قرائتش غلط خواهد شد.

پس باب اول کتاب حوزه، آموختن این الفبا و آشنایی با حرکات و سکنات این فرهنگ است. تا "طلبه" از "طلبه‌نما" متمایز شود.

زندگیشان عطف به مبدأ است و وصل به معاد.

با نفی خود اثبات خدا می‌کنند و غرور را از نفس خویش جدا.

در محرمات، اهل توقف‌اند و در شبهات، اهل احتیاط.

ضمیر خود را در افق تقوا ظاهر می‌سازند، با شهرت و نام، خود را گم نمی‌کنند و با پست و مقام و چند سلام، پشت به حوزه  و قم نمی‌کنند و "معانی" نخوانده به "بیان" نمی‌پردازند.

به جرح و تعدیل نفس مشغولند و هر روز عمر خود را "تجزیه و ترکیب" می‌کنند

افعالشان بی‌حرف علّه، به مصدر خلوص برمی‌گردد. اسمشان مبنی بر فتح است و فعل‌شان لازم و حرف‌شان جازم.

نه در حرف، منفی‌بافند، نه در ادعا اهل لاف و گزاف.نه در جای وقف، حرکت می‌کنند و نه در جای حرکت، اهل وقفند.

از معتکفان حجره "لم و لمّا" بیزارند و از سایه‌نشینان "لیس و لا" برکنار.

مشتقّ‌اند، اما از علم. جامدند، اما بر دین. اجوف‌اند، اما از ریا. ناقص‌اند، اما از رذایل. مجردند، اما از تعلّقات. مزیدند،

اما در فضایل.قبای ریاضت بر تن دارند و عبای عبادت بر دوش. نعلین اراده در پا و زمزمه تهجّد در گوش. با عینک بصیرت، کتاب نفس را مرور می‌کنند، با ذره‌بین محاسبه، عیوب خود را می‌یابند و با قلم تهذیب، خطاها را اصلاح می‌کنند.

به حجیت ظاهر قائلند، اما از باطن خود غافل نمی‌شوند. حاشیه می‌خوانند، اما در متن‌اند. هم آشنا به اشارت‌اند، هم کنایه. هم اهل رسالتند، هم رساله. هم صاحب کفایت‌اند، هم کفایه. هم اجازه "جهاد" می‌گیرند، هم "اجتهاد".

"ماهیت" را فدای "وجود" نمی‌کنند، بر متن دین حاشیه دنیا نمی‌زنند. فروع نفسانیات را به اصول الهیات برمی‌گردانند. نه در عرصه جرّوبحث، مجرور جدل می‌شوند و نه از خط اصیل، نسخه بدل.

از محکمات دین، طفره نمی‌روند و در متشابهات دل، سرگردان نمی‌شوند.

نه "وسائل" را وسیله دنیا می‌کنند، نه "مکاسب" را دکان کسب می‌سازند.

نه در شعر، قافیه خلوص را می‌بازند، نه در خطابه، قول بلاعمل دارند. نه در تألیف به تفرقه می‌افتند و نه در تحقیق، از حق دور می‌شوند، نه در فکر، دچار دور و تسلسل‌اند، نه در عمل، اسیر جهل و تغافل.

صرفشان حرف را از معاد می‌زند. نحوشان، صرف آخرت می‌شود. کلامشان تجریدی است و فلسفه‌شان صدرایی. فقهشان جواهری است و اصول‌شان رسائلی.

منطقشان عاشورایی است و حماسه‌شان حسینی و عرفانشان سجادی. بدیعشان بدعت‌ستیز است و بیانشان شبهه‌سوز و از بدایه حکمت تا نهایه حکومت در خط امام و ولایت‌اند.از مقدمات، فراتر می‌روند، از سطح به عمق می‌رسند و در خارج، به داخل می‌اندیشند.

هم‌حجره "حال"اند و هم‌بحث "اشتغال".

بیش از "مدرک" به "درک" می‌اندیشند و بیش از "مدارج" به "معارج".

درس‌شان "تکلیف" است و امتحان‌شان "جهاد" و قبولی‌شان "شهادت".

اینها گوشه‌ای از الفبای طلبگی است.

خدایا ما را با الفبای این کتاب، آشنا بگردان، "عَرَض"هایمان را "جوهر" کن و "مفرد"هایمان را "جمع" گردان. انقلابیون ما را "مقدس" و "مفید" کن و مدرّسان‌مان را چون "مدرّس" و "شهید".

خدایا تا ما را اهل "ضمیر" نکرده‌ای "ظاهر" نکن.

آمین یا رب‌العالمین


نوشته:جواد محدثی                             تنظیم مجید نقدی گروه حوزه علمیه